کد مطلب:224022 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193

دین و دنیا
گروهی گمان كرده اند كه نیل بسعادت راهی غیر از دنیا دارد - آنها همان اشتباه را كرده اند كه دنیاداران برای رسیدن بآمال و آروزها نموده اند و خیال كرده اند فقط بكوشش خود بهر چیز می توان رسید.

اگر قرار بود نیل بسعادت بغیر از راه دنیا راهی داشت آفریننده ی جهان از آن راه بشر را بكمال مطلوب خود ارائه ی طریق می كرد یا لااقل بندگان خاص خود را بنام نبی و ولی و شهید و صدیق یاد نموده آنها را از سوی دیگر به بهشت و نقطه مقصود می برد.

پس معلوم می شود راه تكامل انسان همین دنیاست و شواهدی هم برای تثبیت این حقیقت هست كه در تفسیر آیات و احادیث و اخبار می فرماید ناملایمات دنیا را بحساب حسنات برای مؤمنین محسوب می دارد.

اما دنیا راهی برای طی مراحل كمال است كه باندازه ی كفاف و عفاف و اقل ما یقنع از ممر حلال آن یا كشش و كوشش فطری و مشروع بدست آورده صرف احتیاجات اولیه ضروری نماید و براه خود ادامه دهد كه لیس للانسان الا ما سعی، وسعیه سوف یری برخورد اجتماعی بشر را خود موجبات تكامل است زیرا در كلمات پیشوایان دین است كه عبادت مرد اجتماع معقول تر و مثاب تر است از عبادت معتكف مسجد و منزوی خانه و شاید نفس عمل در جامعه سرمشق دیگران گردد - و از این جهت نماز مسجد در ثواب چند برابر نماز در خانه است در هر حال دنیا تا آنجا كه برای كمال استفاده شود پسندیده و مطلوب است اگرچه هر قدر زیاد باشد كم است و اگر براه فساد و سقوط و انحطاط اخلاقی و سیر نزول مادی باشد هر قدر كم باشد زیاد است - دنیابرای شهوات بداست ولی برای نیل بدرجات اخروی خوب و



[ صفحه 411]



پسندیده است.

دنیای ممدوح دنیائی است كه صرف نیل به سعادت اخروی گردد و گروهی از ابناء زمان از حاصل كوشش آن برخوردار شوند و لذا اخبار زیاد در دست است كه می فرماید خداوند سفره ای را دوست دارد كه دست بر آن بیشتر دراز شود و بنده ای را دوست دارد كه با مهمان غذا بخورد و خانه ای كه مهمان در او رفت و آمد دارد بلایا و محن از آن دور است و اخبار در این زمینه بی شمار است.

اما دنیای مذموم و ناپسند دنیائی است كه انسان را مانند تار عنكبوت یا پیله كرم ابریشم در خود خفته سازد و از هرگونه سعادت دور دارد آنچه برای دنیا مدح و قد گفته اند از این دو قسمت خارج نیست.



بنزد بی خردان باشد این سرای بهشت

كسی است آدم عاقل كه این بهشت بهشت



فراغت و لب نان دلق كهنه فرش حصیر

دو روز زندگی این چهار به ز هشت بهشت



بقصر و خانه چه نازی كه بس عمارتها

بنا شود كه تو ای خواجه خاك باشی و خشت



گذشت عمر نظر كن ببین به موی سفید

كه پیر زال عجب پنبه ای برای تو كشت



همه ی این سخنان منظوم و منثور برای توجه دادن بحس تكامل و هشیاری و بیداری است تا آدمی غافل نماند و از قافله زندگی ارتقاء محروم نگردد - و بداند دین در دنیا نهفته است و دنیا با دین باید طی گردد.

هر بشری باید برای معیشت خود كوشا باشد و راه اعاشه مشروع خود را انتخاب نماید چنانچه عرفا و فقها و علماء و انبیاء و اولیاء و شهداء و اصدقاء همه برای امرار معاش تلاش می كردند چوپانی - خار كنی - زراعت و فلاحت - باغبانی - غرس اشجار - ایجاد نخلستان - حفر قنوات - احیاء اراضی موات و بافندگی و ریسندگی با وسایل عصر خود پیشه هر مرد خردمندی بود ولی بیش از احتیاج كار نمی كردند.



[ صفحه 412]



لذا در سطور زندگی عرفا می بینیم در حال بندگی خار می كندند و بر شیر سوار می شدند و تازیانه آنها مار بود و از هیچ گزنده و درنده وحشتی نداشتند زیرا نیروی متصرفه آنها به اضافه ی اشراقیه ربانی قوی گشته و جز در راه رضای خدا گامی بر نمی داشتند.

قوانین احكام و خمس و زكوة و صدقات و حج و جهاد در راه خدا و عتق و تحریر شاهد مدعی است:

در نظر ما درویشی به معنی تنبلی و تن پروری و بیكاری و بیعاری فقر مالی و فقد اخلاقی می آورد و در دو جهان خوار و خفیف می سازد - اگر همه طبقات به اندازه مساوی كار كنند همان قانون بین المللی كار مورد توجه جهان مطبوع و مورد قبول همه خواهد بود و رشد و رقاء ملی نصیب همه خواهد شد.

در مقایسه علم و مال با توجه به همه سخنان امیرمؤمنان علیه السلام به این نتیجه می رسیم كه عالم باید دست طمع از همه جانب كوتاه كند و جز به نیروی عالی روحانی خود و همت بلند و اعتماد به نفس به كلی چشم طمع و حتی درخواستی نداشته باشد تا ارزش علمی او مصون و محفوظ گردد.



دست طمع چو پیش كسان می كنی دراز

پل بسته ای كه بگذری از آبروی خویش



ولی ارزش علمی هم بدون پایه و مایه مالی غیر ممكن است چنانچه سعدی تجارب یكفرن زندگی را با آنكه خود درویش بود چنین بیان نموده است.

اگر قدرت جود است و اگر قوت سجود توانگران را به میسر است كه مال مزكی دارند و جامه پاك و عرض مصون و دل فارغ و قوت طاعت در لقمه لطیف است و صحت عبادت در كسوت نظیف.

از معده خالی چه قوت آید و از دست تهی چه دولت - از پای شكسته چه سیر و از دست بسته چه خیر.



شب پراكنده خسبد آنكه پدید

نبود وجه بامدادانش



مور گرد آورد به تابستان

تا فراغت بود زمستانش



فراغت به افاقه نپیوندد و جمعیت در تنگدستی صورت نبندد كه یكی احرام عشا بسته و دیگری منتظر عشا نشسته هرگز این بدان كی ماند



خداوند مكنست به حق مشتغل

پراكنده روزی پراكنده دل



اعوذ بالله من الففر المكب و جوار من لا احب و كاد الفقران یكون كفرا



[ صفحه 413]



اما آنكه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «الفقر فخری» فقر طایفه است كه مردان میدان رضایند و تسلیم تیر قضا نه آنان كه خرقه ابرار پوشند و لقمه ادرار فروشند.



فصاحة سحبان و خط ابن مقلة

و حكمة لقمان و زهد ابن ادهم



اذا جتمعا فی المرء و المرء مفلس

فلیس له قدر بمقدار درهم



مرا بتجربه معلوم شد در آخر كار

كه قدر مرد بعلم است و قدر علم بمال



سلمان فارسی كه از صحابه ی خاص رسول خدا و مورد علاقه و بیان السلمان منا اهل البیت بود فرمود هرگاه نان سالم را تأمین نكرده باشم فراغتی برای عبادت ندارم